همه چیز از همه جا | |||||
|
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی ۲ لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم **************** بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۴۰ درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟ اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم ***************** یارو تو مترو داره چراغ قوه میفروشه، صداش کردم اومده میگه چراغ قوه میخوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه لقمه میرزاقاسمی آوردم واسه ناهارم تنهایی نمی چسبید گفتن بیای باهم بخوریم ***************** به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم بقیه در ادامه مطلب.......... ادامه مطلب رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت: روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با منزل یکی از کارمندانش تماس بگیرد. پلیس ماشینو خوابونده .رفتم خلافی و جریمه دادم،کاراشو کردم،بعد رفتم پارکینگ تحویلش بگیرم.مسوولش میپرسه:اومدی ماشینو ببری؟؟؟پَــ نَ پَـــ.اومدم ملاقاتش!براش 2 نخ سیگار آوردم تنهایی بش بد نگذره! رفتم خونه دوستم دارم بند کفشمو باز می کنم.. رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم
با دوستم رفتيم تو يه مغازه ي شلوغ که عسل طبيعي ميفروشه؛ نوبت ما که ميشه طرف ميگه:شمام عسل ميخواين!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوريم اومديم استخدام شيم رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر.. میگه شمام دستشویی داری..؟ به اپراتور اداره ميگم شماره فلاني رو برام بگير ميگه گرفتم وصل كنم ميگم نه په فوت كن قطع كن
عكس برادرزادهامو نشون دوستم دادم با مامانشون ..برگشته ميگه ااِاا داداشت زنم داره؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ اينارو تو قرعه كشي بانك برنده شده ... رفتم آزمایش ادرار. یارو میگه ادراره؟ میگم:پـــ نه پـــــ سکنجبینِ برو کاهو بیار بزن توش بخور!
بقیه در ادامه مطلب........ ادامه مطلب در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت .
بقیه در ادامه مطلب........ ادامه مطلب
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورودبه اتاق هتل ،متوجه میشود که ان هتل به
کامپیوتر مجهز است . تصمیم می گیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در
تایپ ادرس دچار اشتباه میشود وبدون اینکه متوجه شود نامه رامیفرستد . در این ضمن
درگوشه ای دیگر از این کره خاکی ،زنی که تازه ازمراسم خاک سپاری همسرش به خانه
باز گشته بود با این فکرکه شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ
کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند.
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس
به سمت اتاق مادرش میرود ومادرش را بر نقش زمین میبیند ودرهمان حال چشمش به
صفحه مانیتور می افتد:
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
می دونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند
و هر کس به اینجا می آید میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم
و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا می بینمت .
امیدوارم سفر توهم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه ...
جیک نام این نوجوان ۱۴ ساله است که جوان ترین کارمند مایکروسافت محسوب میشود. نوجوان هکری که توانست سرور بازی Call of Duty را هک کند.
مایکروسافت ابتدا تصور کرد که این حمله در ادامه حملاتی است که به سرورهای سرویس پلی استیشین سونی شده است. اما بعدا متوجه شد که این هک کار یک نوجوان ایرلندی به نام جیک بوده (نام خانوادگی اش اعلام نشده است) که از خانه شان در دوبلین سرورهای بازی را هک کرده است.
مایکروسافت تصمیم گرفت به جای شکایت از این نوجوان آن را به همکاری دعوت کند تا هم به او آموزش بدهد و هم از استعداد اش استفاده کند. مشابه این اتفاق برای شرکت سونی هم رخ داده بود اما این شرکت تصمیم گرفت مشکل را در دادگاه حل کند. اما به نظر میرسد که تصمیم مایکروسافت درست تر بوده است.
حالا کافی است تصور کنید این نوجوان با کمک مایکروسافت چند سال دیگر چه کارهایی خواهد کرد...
ژاپن: به شدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!
روزی عشق از دوستی پرسید: تفاوت من و تو در چیست؟
دوستی گفت:
من دیگران را با سلام آشنا میکنم تو با نگاه . . . .
من آنان را با دروغ جدا میکنم تو با مرگ تو را چـه به فـرهــــاد !!!!!
یـک فـرهـاد اسـت و یـک بـیسـتون عــاشـقی...! تـــو هـمـیـن یـک وجـب فاصــــله را بـردار، مـن بـاورت مـیـکنـم...
قبل از ازدواج :
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم. دختر: میخوای از پیشت برم؟ پسر: حتی فکرشم نکن! دختر: دوسم داری؟ پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز! دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟ پسر: نه! برای چی میپرسی؟ دختر: منو میبوسی؟ پسر: معلومه! هر موقع که بتونم. دختر: منو میزنی؟ پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمیام؟! دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟! پسر: بله. دختر: عزیزم! .
. .
کاری نداره متن قبلی رو از پایین به بالا بخون .دل تنها عضوي است كه با نگاه لمس مي شود.2.دل تاري است كه وقتي بشكند بهتر مي نوازد. اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند اگر به راستی خواستن توانستن بود محال نبود وصال! و عاشقان که همیشه خواهانند همیشه می توانستند تنها نباشند …..
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی… و من شاید کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان جستجو نمی کردیم اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم با اولین خمیازه به خواب می رفتیم و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم اگر خواب حقیقت داشت همیشه خواب بودیم هیچ رنجی بدون گنج نبود… ولی گنج ها شاید بدون رنج بودند اگر همه ثروت داشتند دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگران از سر جوانمردی بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند اما بی گمان صفا و سادگی می مرد… اگر همه ثروت داشتند اگر مرگ نبود همه کافر بودند و زندگی بی ارزش ترین کالا یود
......
ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید
اگر عشق نبود به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟ کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟ و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم… اگر عشق نبود اگر کینه نبود قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند اگر خداوند یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز هرگز ندیدن مرا آن گاه نمی دانم به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت
|
| |||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |