مصاحبه شغلی
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شركتی، مدیر منابع انسانی شركت از
مهندس جوان صفر كیلومتر ام آی تی پرسید: « برای شروع كار، حقوق مورد
انتظار شما چیست؟»
مهندس گفت: «حدود 75000 دلار در سال، بسته به اینكه چه مزایایی داده شود.»
مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره 5 هفته تعطیلی، 14 روز
تعطیلی با حقوق، بیمه كامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیك و
مدل بالا چیست؟»
مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی میكنید؟ »
مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما یادت باشه اول تو شروع كردی.
------------ --------- --------- --------- --------- ---------
--------- --------- -----
كارمند تازه وارد
مردی به استخدام یك شركت بزرگ درآمد. در اولین روز كار خود، با كافه تریا
تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو
با كی داری حرف می زنی؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
------------ --------- --------- --------- --------- ---------
--------- --------- -----
اشتباه موردی
كارمندی به دفتر رئیس خود میرود و میگوید: «معنی این چیست؟ شما 200
دلار كمتر از چیزی كه توافق كرده بودیم به من پرداخت كردید.»
رئیس پاسخ می دهد: «خودم میدانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بیشتر به تو
پرداخت كردم هیچ شكایتی نكردی.»
كارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من معمولا از اشتباه های
موردی می گذرم اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش
كنم.»
------------ --------- --------- --------- --------- ---------
--------- --------- -----
زندگی پس از مرگ
رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟
كارمند: بله!
رئیس: خوب است. چون ساعتی پیش پدربزرگتان به اینجا آمده و میخواهد شما را ببیند،
همان که دیروز برای شركت در مراسم تشییع جنازه اش مرخصی گرفته بودید.
------------ --------- --------- --------- --------- ---------
--------- --------- -----
تصمیم قاطع مدیریتی
روزی مدیر یكی از شركت های بزرگ در حالیكه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش
به جوانی افتاد كه در راهرو ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میكرد.
جلو رفت و از او پرسید: «شما ماهانه چقدر حقوق دریافت میكنی؟»
جوان با تعجب جواب داد: «ماهی 2000 دلار.»
مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از كیف پول خود 6000 دلار را در
آورده و به جوان داد و به او گفت: «این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا
پیدایت نشود، تو اخراجی !
ما به كارمندان خود حقوق میدهیم كه كار كنند نه اینكه یكجا بایستند و
بیكار به اطراف نگاه كنند.»
جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از كارمند دیگری كه
در نزدیكیش بود پرسید: «آن جوان كارمند كدام قسمت بود؟»
كارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: «او پیك پیتزا فروشی
بود كه برای كاركنان پیتزا آورده بود.»
نکته
برخی از مدیران حتی كاركنان خود را در طول دوره مدیریت خود ندیده و آنها
را نمیشناسند. ولی در برخی از مواقع تصمیمات خیلی مهمی را در باره آنها
گرفته و اجرا میكنند.
------------ --------- --------- --------- --------- ---------
--------- --------- -----
زنگ تفریح
مردی به یك مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یك طوطی كرد. صاحب فروشگاه
به سه طوطی خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.»
مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟»
صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.»
مشتری: «قیمت طوطی وسطی چقدر است؟
صاحب فروشگاه: طوطی وسطی ۱۰۰۰ دلار است. برای اینكه این طوطی توانایی
نوشتن مقاله ای كه در هر مسابقه ای پیروز شود را دارد.»
و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسید و صاحب فروشگاه گفت: « ۴۰۰۰ دلار.»
مشتری: «این طوطی چه كاری می تواند انجام دهد؟»
صاحب فروشگاه جواب داد: «صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم
ولی دو طوطی دیگر او را مدیر صدا می زنند.»